Easy English

Easy English

انگلیسی را آسان بیاموزیم
Easy English

Easy English

انگلیسی را آسان بیاموزیم

موانع عاطفی در یادگیری زبان


نویسنده: زهره اسماعیلی


یادگیری زبان پروسه ای پیچیده است که فاکتورهای عاطفی و روانی بسیاری در آن دخیل هستند. از این رو گاهی لازم است با دیدی روان شناسانه به یادگیری خود نگاه کرده و موانع و مشکلات را رفع کنید. بسیاری از مدرسین زبان در کلاسهای خود زبان آموزانی دارند که با صرف سالهای زیاد در پروسه یادگیری زبان و گاهی با وجود دانش خوب زبانی قادر به استفاده از اطلاعات خود نیستند. این مساله تلنگری است تا مدرس یا زبان آموز ورای کتب و دوره های آموزشی به مسائل عاطفی و روانی یادگیری زبان توجه کند. 

اضطراب

و یکی از مهمترین علل عاطفی در زبان آموزی است که حتی متخصصین این حوزه شاخه جدیدی از اضطراب به نام اضطراب زبانی (language anxiety) را در مورد یادگیری زبان مطرح کرده اند. این اضطراب بیشتر در تولید زبان (شامل speaking و writing) رخ می دهد و با ترس از صحبت کردن و نوشتن با علائم خاص اضطراب مثل عرق کردن، تپش قلب، برافروخته شدن، سرد شدن دست و پا، قفل شدن عضلات، لکنت زبان و خالی شدن ذهن همراه است. اضطراب یک عامل خارجی نیست که بتوان با برداشتن موانع خارجی آنرا برطرف کرد. ریشه اضطراب در اعتماد بنفس و عزت نفس نهفته است. 

کمبود اعتماد بنفس 

اعتماد به نفس( self-confidence)  یعنی اعتماد داشتن به خود در انجام کاری. این اعتماد از سابقه طولانی شخص در انجام امور مهم از بدو تولد تا امروز شکل می گیرد. اینکه در گذشته تا چه حد موفق بوده یا تصور خود از موفقیت تا چه حد پررنگ بوده. زبان آموزانی که در مکالمه زبان دچار اضطراب می شوند تصور خوبی از موفق بودن خود در صحبت کردن ندارند و فکر می کنند توانایی لازم را ندارند و به اصطلاح به خود ایمان ندارند. بنابراین دو فاکتور اضطراب و اعتماد بنفس شدیدا" به هم وابسته اند. 

     کسی که اعتماد به نفس بالایی دارد به نقاط ضعف و قوت خود آگاه است و انتظارات منطقی از خود دارد و از خطا کردن نمی ترسد. چنین شخصی می داند که هیچکس کامل نیست و همه اشتباه می کنند. 

نکته ای که اینجا حائز اهمیت است اینست که بعضی گمان می کنند یادگیری زبان کاری دشوار و نشدنی است. این تفکر از همان عدم اعتماد به نفس سرچشمه می گیرد که با قالب فریبنده " یادگیری زبان دشوار است" شما را به راحتی گول می زند. افراد زیادی توانسته اند با صرف دو یا سه سال، به بهترین نحو زبان انگلیسی را یاد بگیرند و به آن صحبت کنند و با انگلیسی زبانان براحتی ارتباط برقرار کنند. به این خاطر که به خود و تواناییهای خود اعتماد داشتند و زبان آموزی را به خواندن کتاب های آموزشی محدود نکردند.

     نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که کسب اعتماد به نفس براحتی اتفاق نمی افتد و سالها زمان می برد. بنابراین نمی توان با یک یا دو هفته تمرین انتظار داشت که اعتماد به نفس خود را بالا ببریم. برای این کار باید از کارهای کوچک شروع کنیم و به تدریج بستر لازم برای کسب اعتماد به نفس بالا را در خود ایجاد کنیم.

کمبود عزت نفس

شاید برای شما تشخیص اعتماد به نفس و عزت نفس دشوار باشد. همان طور که گفته شد اعتماد به نفس یعنی اعتماد داشتن به توانایی های خود ولی عزت نفس یعنی احساس ارزشمندی فی نفسه. یعنی هر انسانی بدون شواهد و دلایل موجود باید قادر باشد خودش را دوست داشته باشد، طوری که این دوست داشتن مشروط نباشد. یعنی وابسته به زیبایی، توانایی های شخص و دیگر فاکتورهای روانی نباشد. از همین جا معلوم می شود که شخص می تواند عزت نفس داشته باشد اما فاقد اعتماد به نفس باشد. 

     زبان آموزی که عزت نفس بالایی دارد برای خود ارزش زیادی قائل است و از دیگران انتظار دارد به حرفهایش گوش دهند و ضعفهایش را بپذیرند و به او فرصت دهند تا بهتر و بهتر شود. او هیچگاه از اینکه در کلاس مورد تمسخر و تحقیر دیگران واقع شود نمی ترسد و احساس بدی نسبت به یادگیری خود ندارد. 

کمالگرایی

کمالگرایی (perfectionism)  باوری است در انسان که به موجب آن شخص به کمتر از کمال قانع نمی شود. یعنی یا همه یا هیچ! به عبارتی شخص همیشه تحت یک فشار دائمی قرار دارد تا همه کارها را بی عیب و نقص انجام دهد. در چنین حالتی شخص استانداردهای بالایی برای خود در نظر می گیرد و برای رسیدن به آن فشار زیادی متحمل می شود. تلاش کردن برای رسیدن به اهداف بزرگ چیز بدی نیست، اما این نقص از اینجا بوجود می آید که در صورت شکست یا کامل نبودن نتیجه، شخص خود را بی کفایت به حساب می آورد و خود را سرزنش می کند. 

     در یادگیری زبان هم چنین شخصی یا می خواهد مثل یک بومی زبان صحبت کند یا نه، اصلا صحبت نکند و مثل یک شخص شکست خورده در گوشه ای بنشیند و حسرت مهارت دیگران را بخورد. از آنجایی که کمالگرایی باعث بوجود آمدن اضطراب در فرد می شود، از این رو رابطه نزدیکی بین این دو وجود دارد. به عبارتی شخص فشار زیادی برای کامل بودن متحمل می شود و ترس از خطا کردن و کامل نبودن باعث بوجود آمدن اضطراب در او می شود.

     در مقابل، زبان آموزانی که براحتی ریسک کرده و ساختارهای جدید زبانی را همواره تست می کنند از پیشرفت سریعتری در یادگیری زبان برخوردارند. چنین افرادی از خطا کردن هراسی نداشته و توجهی به کامل بودن ندارند. زیرا می دانند که هیچکس کامل نیست و همه ممکن است خطا کنند. از این رو استانداردهای معقول و منطقی برای خود در نظر می گیرند و به جای اینکه توقع کمال از خود داشته باشند به "بهتر شدن" فکر می کنند. 

انگیزه پایین

زبان آموزی یک پروسه طولانی است که تا سالها به طول می انجامد و لازم است که زبان آموز انگیزه ( motivation) لازم برای آموختن زبان را داشته باشد. البته منظور من از طولانی بودن خسته کننده بودن یادگیری زبان نیست. می توان این پروسه را با بعضی روشها به یک پروسه لذت بخش تبدیل کرد. به این معنی که کلاسهای آموزشی، معلم و کتب آموزشی را در خدمت گرفت تا به اهداف بزرگتر رسید. امروزه به کمک تکنولوژی هر انسانی با هر سلیقه شخصی می تواند مطالب جالب بسیاری در اینترنت و کانالهای ماهواره ای به زبان انگلیسی پیدا کند و هر روز آنها را دنبال کند. حتی می تواند با عضویت در شبکه های اجتماعی با بومیان آن زبان ارتباط برقرار کند و از این ارتباط لذت ببرد. یا برای خود یک وبلاگ شخصی به انگلیسی طراحی کند و احساسات و عقاید خود را در آن منعکس کند یا دانش خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. 

عدم فرهنگ پذیری

در مورد فرهنگ پذیری ( acculturation)  در مقاله دیگری به تفسیر صحبت کردیم. پذیرش فرهنگ زبان مقصد از سوی زبان آموز عامل مهمی در یادگیری زبان است. به این معنی که زبان آموز باید از فرهنگ آن زبان آگاه باشد و بتواند متون مختلف را در فرهنگ مقصد تفسیر کند و البته به آنها احترام بگذارد. از این جهت، یک زبان آموز با پذیرش فرهنگ زبان مقصد درک بهتری از آن زبان خواهد داشت و هویت جدیدی پیدا خواهد کرد که می تواند انگیزه بسیاری در او ایجاد کند. 

     موانع عاطفی در یادگیری زبان به موارد گفته شده در این مبحث محدود نمی شود، در اینجا سعی شده است تا به مهمترین موارد اشاره شود تا از این طریق به زبان آموزانی که درگیر موانع عاطفی و روانی یادگیری زبان هستند آگاهی لازم داده شود تا برای رفع این موانع اقدام کنند. خبر خوب اینکه، از آنجایی که بیشتر این موانع مثل زنجیری به هم متصل اند، از بین رفتن یکی از آنها می تواند عوامل دیگر را نیز از بین ببرد. مثلا"اگر کمالگرایی در شخص از میان برداشته شود، ممکن است اضطراب او کاملا" برطرف شود و اعتماد به نفس او هم بهبود پیدا کند و همین امر موجب بالا رفتن انگیزه در او شود. یا بالعکس، با افزایش اعتماد به نفس کمالگرایی و اضطراب را از میان بردارد. از اینجا می توان به اهمیت این عوامل در یادگیری زبان پی برد و با رفع آنها تجربه لذت بخشی را در مسیر یادگیری زبان رقم زد.

در پناه حق!

 

کانال تلگرام :

@learn_english_easilyyy


بهترین سن برای یادگیری زبان چه سنی است؟


نویسنده: زهره اسماعیلی 

برای خیلی ها مخصوصا" والدین همیشه این سوال مطرح است که بهترین سن برای یادگیری زبان چه سنی است. حتی بخاطر دستور غلط بعضی آموزشگاهها که معتقدند با شروع مدرسه و با سواد شدن باید زبان آموزی را شروع کرد، والدین سالهای طلایی فراگیری زبان کودک خود را از دست می دهند. سالهایی که هیچگاه باز نخواهد گشت. 

     آموزشگاهها به این دلیل ترجیح می دهند که اول کودک سواد خواندن و نوشتن پیدا کند و بعد سراغ زبان برود زیرا کودکی که می تواند بنویسد مقدار زیادی از ساعات آموزشی را صرف نوشتن می کند و معلم نفس راحتی می کشد و فشار کمتری متحمل خواهد شد. تصور کنید اگر قرار باشد معلم به کودک سه ساله مکالمه زبان انگلیسی یاد بدهد و کودک نتواند چیزی بنویسد چه بار سنگینی روی دوش معلم زبان خواهد افتاد.   


کودک از زمانی که به دنیا می آید با کنجکاوی به محیط اطراف گوش می کند و صداها را به خوبی از هم تشخیص می دهد و پس از مدت کوتاهی سعی می کند آنها را تقلید کند و کم کم زمانی که آمادگی صحبت پیدا کرد شروع به صحبت می کند. بعضی از کودکان از یکسالگی و بعضی دیرتر شروع به صحبت می کنند. آنها ابتدا از تک کلمه استفاده کرده و کم کم ( حدود دو سالگی) قادرند یک جمله کامل ادا کنند. دوره ای که کودک در واقع در سکوت سپری می کند اصطلاحا" دوره سکوت (silent period) نام دارد و از نظر آموزش زبان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. استفان کراشن زبان شناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا معتقد است که هر زبان آموزی چه کودک چه بررگسال قبل از شروع به صحبت به زبان دوم ابتدا باید تا مدتها ( یک تا دوسال) فقط در معرض زبان دوم قرار گیرد و درست زمانی که آمادگی صحبت داشت شروع به صحبت کردن کند. از این رو او معتقد است یادگیری زبان با listening آغاز شده، در مرحله بعد زبان آموز شروع به صحبت کرده، بعد می خواند و در پایان می نویسد.

     امروزه اثبات شده است که بیشترین میزان یادگیری زبان کودک تا حدود نوجوانی اتفاق می افتد. یعنی از لحظه تولد تا حدود ۱۳-۱۴ سالگی. بعد از آن این نبوغ رو به زوال می رود. این دوره به اصطلاح دوره بحرانی (critical period) نام دارد و بهترین دوران بادگیری زبان به شمار می رود.

     البته این به این معنی نیست که بزرگسالان قادر به یادگیری زبان دوم نیستند، بلکه در یادگیری به کندی پیش می روند و با دشواریهای زیادی روبرو خواهند بود. نکته مهمی که در یادگیری کودک وجود دارد تقلید لهجه و تلفظ صحیح کلمات است که برای بزرگسالان بسیار دشوار است ولی برای کودک به سادگی اتفاق می افتد. کسانی که از کودکی شروع به یادگیری زبان دوم کرده اند با لهجه بهتری صحبت می کنند و به اصطلاح شبه بومی (native like) زبان را یاد می گیرند. و این امتیاز بزرگی محسوب می شود. نکته دیگر آن است که بهترین شیوه یادگیری زبان بودن در محیطی است که کودک با بومیان آن زبان در ارتباط باشد و زبان را به شکل طبیعی آن یاد بگیرد. که اگر این امکان وجود داشته باشد باید از آن استقبال کرد.

 

آیا یادگیری همزمان دو زبان اختلالی در یادگیری کودک بوجود نخواهد آورد؟

     برخلاف تصور بعضی که گمان می کنند کودک قادر نیست همزمان دو زبان را یاد بگیرد، هر کودک نرمالی قادر است دو یا چند زبان را با کمترین میزان تداخل زبانی یاد بگیرد و نیز ثابت شده است که این امر تاثیر بسزایی در رشد شناختی و هوش کودک خواهد گذاشت. طوری که مغز این کودکان از اتصالات عصبی بیشتری برخوردار است که این نشان دهنده قدرت یادگیری بیشتر در آنهاست.

     به یاد داشته باشید که کودکان بیشتر از آنچه که تصور می کنید استعداد زبان آموزی دارند و می توانند بهتر از شما هر زبانی را یاد بگیرند. فقط کافیست به دست معلمی سپرده شوند که می داند از چه متدهای آموزشی برای چه سنی استفاده کند.


کانال تلگرام :

@learn-english-easilyyy